شكر گزار آنچه داري باش

اگر نسبت به آنچه كه داري قدردان نباشي، هرگز نمي تواني چيزهاي ديگري را به زندگي خود وارد كني.چرا؟؟به دليل اينكه افكار واحساساتي كه به هنگام عدم قدرداني از خود ساطع مي كني ،همگي منفي هستند .مانند احساساتي چون حسادت،بيزاري ،دلخوري،ونارضايتي،ويا احساس كافي نبودن ،اين حالات قادر به برآورده كردن خواسته هايت نيستند.پس از هم اكنون شكر گزار آنچه داري باش .



منبع :كتاب راز ترجمه رضا زارع 

علي عادل ترين شما در بين مردم است

                                    

نبى‌اکرم در بيان صفات اميرالمؤمنين مى‌فرمايد: «اعدلکم فى الرعية»، او عادل‌ترين شما در بين مردم است. هم عدالت درونى و معنوى و فردى اميرالمؤمنين مراد است و هم عدالت رفتارى و عدالت اجتماعى او. اينها چيزهايى است که در زبان به آسانى مى‌شود بيان کرد، اما در تحقق و تبلور در عمل است که انسان به عظمت اين حقيقت و کسانى که تجسم اين حقيقت بوده‌اند، پى مى‌برد. عدالت به معناى واقعى کلمه در وجود اميرالمؤمنين، در رفتار او، در تقواى او و در توجه او حضور دارد. در رفتار بيرونى او هم عدالت تجسم پيدا مى‌کند. امروز بعد از گذشت قرنها، اگر بخواهيم عدالت را تعريف کنيم و آن را در ضمن مثال و نمونه بيان کنيم، هيچ مثالى رساتر و گوياتر از رفتار اميرالمؤمنين عليه‌السّلام نمى‌توانيم پيدا کنيم. اين است که نبى‌اکرم او را به امر پروردگار و با نصب الهى به مردم معرفى و به مقام ولايت منصوب مى‌کند. اين يک حقيقت اسلامى است. اين کجا و اين‌که کسى معتقد باشد که هر ظالمى با هر شيوه و رفتار بازيگرانه‌اى توانست زمام قدرت را در دست بگيرد، مردم بايد از او اطاعت کنند، کجا؟! اين اسلام است يا آن؟!

لذا مسأله‌ى غدير با اين مضمون والا متعلق به همه‌ى مسلمانهاست، چون به معناى حاکميت عدل، حاکميت فضيلت و حاکميت ولايت‌اللَّه است. اگر ما هم بخواهيم حقيقتاً از متمسکين به ولايت اميرالمؤمنين باشيم، بايد خودمان و محيط زندگيمان را به عدل نزديک کنيم. بزرگ‌ترين نمونه اين است که هرچه بتوانيم، استقرار عدل کنيم. چون دامنه‌ى عدالت نامحدود است. هرچه بتوانيم عدل را در جامعه بيشتر مستقر کنيم، شباهت ما به اميرالمؤمنين و تمسک ما به ولايت آن بزرگوار بيشتر خواهد شد.

 

          

 


بيانات رهبر در ديدار مسؤولان و کارگزاران نظام به مناسبت عيد غدير خم
81/1/12

آنان كه ايران را نميشناسند الان بشناسند

حضرت آيت الله خامنه اي  در سخنان امروز خود  فرمودند:

جمهوري اسلامي ايران تاکنون از خود خويشتن‌داري نشان داده و رعايت ادب اسلامي و حرمت برادري در دنیای اسلام را کرده است اما اين را بدانند که دست ايران، برتر از خيلي ها است و امکانات بيشتري هم دارد و اگر بخواهد در مقابل عناصر اذيت کننده و موذي عکس العمل نشان دهد، اوضاع آنها خوب نخواهد بود و در هیچ صحنه هماوردی، حریف نخواهند شد.

حضرت آيت الله خامنه اي با تاکيد بر اينکه عکس العمل ايران اسلامي خشن و سخت خواهد بود، خاطر نشان کردند: در دوران هشت سال دفاع مقدس، قدرت هاي شرق و غرب و کشورهاي اطراف از يک عنصر خبيث و فاسد حمايت کردند اما سرانجام همه آنها سيلي خوردند و بر همين اساس، ايران را مي شناسند و اگر هم نمي شناسند، الان بشناسند.

 

http://www.mashreghnews.ir/


پایه‌های قدرت اجتماعی شیعه و «ولایت فقیه» در زمان امام هادی(ع) تثبیت شد

 

امام هادی(ع) با همۀ محدودیت‌هایی که داشتند بیش از امامان گذشته موفق شدند «شبکۀ وکالت» را در میان جوامع مؤمنین گسترش دهند و مسألۀ «وکالت رسمیِ امام» که بار حقوقی و اجتماعی داشت در زمان ایشان بیش از پیش تثبیت شد و در اوج رسمیت قرار گرفت. مثلاً مسألۀ جمع‌آوری خمس و پرداخت‌هایی که می‌تواند به رهبری جامعه کمک کند و برای امام، قدرت اقتصادی ایجاد کند، و یا رجوع دادن شیعیان در شهرهای مختلف به افرادی که از سوی ایشان منصوب شده بودند، به جامعه شیعی اقتدار خاصی بخشیده بود.
می‌توان گفت بحث مرجعیت تقلید و بحث نیابت از امام زمان(ع) به صورت نایب عام، که تبلور نهایی‌ و تکامل یافته‌اش مسألۀ ولایت فقیه است، به‌صورت جدّی در زمان امام هادی(ع) پایه‌گذاری شد و پایه‌های ولایت فقیه در زمان ایشان تثبیت گردید. درست است که امام صادق(ع) شاگردان بسیاری داشتند و موج اقبال به امام صادق(ع) فراوان بوده است اما نهادینه شدنِ جریان وکالت و نیابت، در زمان امام صادق(ع) نبوده است، بلکه این جریان در زمان امام هادی(ع) به اوج خود رسید و تثبیت شد.


http://bayanmanavi.ir

وظيفه طلاب در قبال فاجعه منا از نظر استاد پناهيان

اگر در جهان اسلام روشن‌گری نکنیم، این خون‌ها به هدر خواهد رفت و نمی‌شود از این استغاثه‌ها مدد گرفت

ما طلبه‌ها شاید جلوتر از همۀ مسلمان‌ها باید برای جان‌فشانی آماده شویم؛ باید برای روشن‌گری جهان اسلام آماده شویم. حتماً طلبه‌های مبتدی، در خواندن ادبیات عربی که برای گفتگو با جهان عرب نیاز است همّت مضاعفی نشان خواهند داد. ما دیگر در جهان کوچکی به‌نام جامعۀ ایرانی خودمان زندگی نمی‌کنیم، بلکه تک تک ما می‌توانیم با تعداد فراوانی از مسلمانان جهان در ارتباط باشیم و لذا باید با زبان بین‌المللی جهان اسلام، توان گفتگو داشته باشیم و سخن بگوییم و روشن‌گری کنیم. اگر این روشن‌گری در پی این شهادت‌ها و آن جنایت‌ها صورت نگیرد، این خون‌ها به هدر خواهد رفت و نمی‌شود از این فریادها و ناله‌ها و استغاثه‌ها مدد جُست

 

 

http://bayanmanavi.ir/

 

 

 

 

فرمولی برای عاشق خدا شدن!!


عاشق‌ واقعی‌ دلش‌ مسكن‌ خداست‌، از خدا می‌ترسد و بر هوی‌نفس غالب می شود. نه‌ آن‌ كه‌ در گرو عشق‌ حسّی‌ و خیالی‌ باشد كه‌ بر خاسته‌ از گرایش‌ به‌ شهوات‌ و امیال‌ درونی است. ازچند راه می توان عاشق خدا شد.
1- معرفت وشناخت خدا: عشق به خدا در قدم اوّل شناخت حقیقی پروردگار است. از این رو در روایت آمده است: كسی كه گناه می كند، خدا را به مفهوم واقعی نمی شناسد.( بحار،ج 75، ص 174)
2- یاد خدا به صورت در نهان و آشكار: یعنی همواره خدا را بر تمام اعمال و حالات حاضر و ناظر و حامی و پشتیبان دانستن.
رسول خدا(ص) می فرماید: خدای عزّوجلّ فرموده است:‌ هنگامی كه بنده سرگرم و متوجه به من باشد حاجت و لذّتش را به یاد خود قرار می دهم و چون با او این سلوك و رفتار را داشته باشم او به من عشق می ورزد و من به او عشق می ورزم. در این صورت حجاب میان خود و او را بر می دارم و او جز مرا نمی بیند.( كنز العمال،ج1، ص 433)
3- انجام واجبات و ترك محرمات: عاشق‌ واقعی‌ از خواسته های خود و تمایلات‌ فاصله می گیرد و گرایش‌ به‌ شهوات‌ و امیال‌ درونی‌ ندارد. و به چیزی که محبوب تمایل دارد رو می آورد. امام باقر(ع) به شخصی می فرماید: معصیت پروردگار می كنی، با این حال اظهار محبت او می نمایی؟! به جانم سوگند! این كار عجیبی است. اگر محبت تو صادقانه بود اطاعت فرمان او می كردی زیرا كسی كه دیگری را دوست دارد از فرمانش پیروی می كند( تحف العقول، ص 214)
4- زهد و بی رغبتی به دنیا: محبت به خدا با محبت به دنیاو تعلقات دنیوی نمی سازد چنان كه امام علی(ع) فرمود: اگر خدا را دوست دارید از دلتان محبت دنیا را خارج كنید.(غرر، ج 3، ص 22) حب دنیا انسان را به سوی مادیات و جاه ومقام و مال و منال می كشاند. حب الهی به سوی خدا جذب می كند، هر كدام غالب شود، انسان عاشق آن خواهد شد.

                                                              

                                     

خداوند دنیا را افقی نیافریده، بلکه کاملًا عمودي است

شما اگر سیبی را افقی و به سمت مقابل پرتاب کنید، هرگز به سمت شما باز نمیگردد. اما اگر همین سیب را مستقیم و به سوي
آسمان پرتاب کنید دیر یا زود به خود شما باز میگردد.
یادمان باشد خداوند دنیا را افقی نیافریده، بلکه کاملًا عمودي است. پس آدمها هر چه میکنند به خودشان باز میگردد.


                                      

یاد مرگ و ذخیره براي آخرت

شاید کمتر خطبه اي از نهج البلاغه را بتوان یافت که در آن اشارهاي به پستی دنیا نشده باشد، اما در بعضی موارد، امیرالمؤمنین
علیه السلام تعبیراتی بسیار کوبنده نسبت به دنیا دارد که براي شنوندگان و دوستان حضرت بسیار ارزنده است. امیرالمؤمنین
علیه السلام در یکی از خطبه هاي خود، بی مقداري و زودگذري دنیا را به رطوبت باقی مانده از ظرف آبی تشبیه میکنند که آب آن
را خالی کرده باشند. در چنین ظرفی مگر چقدر آب می ماند که انسان  براي رفع تشنگی خود به آن توجه
کند؟! همه آنچه در دنیا است در مقایسه با آخرت و نعمت هاي آن، از این مقدار نیز کمتر است. حضرت در جایی دیگر، درباره پستی و بسیارزشتی دنیا میفرمایند: دنیا در نظر من از آب بینی بز زکامی هم کم اهمیت تر است. از این تعبیر رساتر، کلامی
است که در خطبه اي دیگر بیان فرموده اند: دنیا مثل استخوان پوسیدهي خوك مرده است که در دست شخص مبتلا به مرض جذام
باشد. اشخاصی که مبتلا به این مرض میگردند آن قدر زشت میشوند که کسی رغبت نمیکند به آنها نگاه کند. حالا
تصور کنید اگر در دست چنین فردي با آن قیافه ي وحشتناك - که انسان حتی رغبت نمیکند یک شاخه ي گل هم از او بگیرد -
استخوان پوسیده ي خوك مرده اي - که زنده ي آن هم زشت و پلید است و گوشتش نیز حرام و نجس - باشد، آیا انسان رغبت
میکند براي گرفتن آن به سراغ او برود؟ دنیا باید در نظر مؤمن این گونه باشد؛ یعنی باید آن قدر معرفت داشته باشد که بداند
دلبستگی به دنیا او را از هدفش دور میکند. البته این سخن بدین معنا نیست که انسان از فعا لیتها و انجام وظایف فردي و اجتماعی
که در دنیا دارد صرف نظر کند. انجام تکلیف بحثی دیگر است، بحث در نوع بینش و نگرش انسان نسبت به دنیا است. گاهی بر
انسان واجب میشود که استخوان خوکی را هم بردارد، اما سخن در این است که انسان باید دنیا را در مقام مقایسه با آخرت،
مقامات معنوي و قرب خدا چگونه ببیند. براي این که زیبایی هاي دنیا و به طور کلی غرایز ما موجب بی توجهی به آخرت و مقامات
معنوي نگردد، همیشه باید به یاد مرگ باشیم. یاد مرگ ارزش دنیا را در نظر انسان کم میکند و او را از فریب هاي شیطانی و زرق
و برق هاي دنیا محفوظ نگاه می دارد. امام صادق علیه السلام در سفارش خود به عبدالله بن جندب میفرمایند: واجعل الموت نصب
عینک؛ همیشه به یاد مرگ باش، طوري که همیشه مرگ جلوي چشمت باشد. بینش ما نسبت به دنیا باید به گونهاي باشد که توجه
بیشتري به مرگ و عالم آخرت داشته باشیم. ما تنها در صورتی میتوانیم خود را از چنگال دنیا نجات دهیم که آرزوهایمان را
نسبت به آینده کم کنیم و به فکر لذتهاي دنیایی نباشیم؛ تنها به فکر رفع نیاز امروزمان آن هم از راه مشروع باشیم و براي فردایمان
که نمیدانیم زنده هستیم یا نه و نسبت به آن تکلیفی نداریم، بیجهت فکر خود را مشغول نکنیم. ما اگر تکلیفی نسبت به آینده
داشته باشیم، مربوط به آخرت است و آخرت خواهی مسأله ي دیگري است. حرص نسبت به دنیا و ذخیره کردن براي
آینده اي که معلوم نیست آن را درك کنیم، موجب می شود که ما بیشتر دنیا زده شویم. انسان باید با این گرایش مبارزه کند و
سعی نماید چیزي را براي فردایش نگه ندارد، اگر هم چیزي از زندگیاش زیاد آمد آن را انفاق کند. البته کسانی هستند که از این
مقام گذشته اند و امروز و فرداي دنیا برایشان تفاوتی نمی کند. اما براي کسانی که در ابتداي راه هستند، مبارزه ي با دنیا زدگی باید
جزو برنامههاي زندگی آنها باشد؛ مثلا ما باید تمرین کنیم که اگر پولی از زندگیمان زیاد آمد براي سال آینده و سالهاي بعد
نگه نداریم، بلکه سعی کنیم آن را در همان سال مصرف کنیم و اگر نیازي نداریم، در راه خدا انفاق نماییم. البته ممکن است براي
کسانی که از مراتب ایمان و معرفت بالایی برخوردارند راحتتر این باشد که مایحتاج سال خود را یک جا تهیه و ذخیره نمایند.
حضرت سلمان رضی الله عنه جزو آن دسته افرادي بود که امروز و فرداي دنیا برایش تفاوتی نمیکرد. او اگر مایحتاج یک سال
خود را یک جا تهیه میکند نه براي حرص بر دنیا است. ایمانی که سلمان رضی الله عنه داشت با ایمان ما قابل مقایسه نیست و حتما
انگیزه هاي الهی برتري از این کار داشته است. اما ما که می خواهیم دل بسته نبودن به دنیا را تمرین کنیم، بهتر است که به فکر
ذخیره براي آینده نباشیم و این روحیه را از خود دور کنیم. به عکس، ما باید این روحیه را در خودمان تقویت کنیم که اگر چیزي
از زندگیمان زیاد آمد، آن را در راه خدا مصرف نماییم. بر خلاف نظر برخی که فکر می کنند بذل و بخشش و انفاق موجب از
بین رفتن مال و سرمایه می شود و فقط آنچه ذخیره شود حفظ میگردد، حضرت میفرمایند: آنچه در دنیا بماند براي تو نفعی ندارد،
بلکه مال تو چیزي است که براي آخرت خود ذخیره می کنی: و لا تدخر شیئا لغد و اعلم ان لک ما قدمت و علیک ما اخرت. اموالی
که انسان ذخیره می کند و آن را بعد از مرگش در این جهان باقی میگذارد، نه تنها سودي برایش نخواهد داشت، بلکه اگر آنها از

حقوق مردم باشد، گناهش براي او باقی میماند. از خداي متعال میخواهیم ایمان و معرفت ما را کامل و توفیق عمل به دستورات
 اهلبیت علیهم السلام را به همه ي ما عنایت فرماید.

منبع:پندهاي امام صادق عليه السلام به ره جويان صادق

تفاوت شیعه و محب


شیعیان واقعی داراي ویژگیهاي خاصی هستند و به وسیله همان صفات و نشانهها نیز شناخته میشوند. صرف داشتن محبت

اهلبیت
علیهمالسلام براي شیعه بودن کافی نیست؛ زیرا بسیارند کسانی که ادعاي محبت اهلبیت علیهمالسلام دارند، اما شیعهي واقعی


نیستند. براي شیعهي واقعی بودن باید دقیقا با پیروي از ائمهي اطهار علیهمالسلام، آنان را در گفتار، رفتار، عبادت و… الگو و


در قرآن هم آمده است. قرآن کریم پس از بیان داستان « شیعه » سرمشق خود قرار دهیم و متمسک به سیره عملی آنان باشیم.

کلمهي
حضرت نوح علیهالسلام میفرماید: و ان من  شیعته لابراهیم؛ و بیگمان ابراهیم علیهالسلام از پیروان او [نوح


علیهالسلام] است؛ یعنی حضرت ابراهیم علیهالسلام درست همان راهی را میپیمود که حضرت نوح علیهالسلام پیموده بود.


محبت اهلبیت علیهمالسلام غیر از شیعهي واقعی بودن است و باید این دو مقوله را از یکدیگر تفکیک کرد. براي روشنتر شدن


موضوع، روایتی را در این زمینه نقل میکنیم: پس از این که مسأله ولایت عهدي امام رضا علیهالسلام، مطرح گردید و آن

حضرت

به مرو تشریف فرما شدند، مردم دسته دسته براي عرض تبریک خدمت ایشان شرفیاب میشدند؛ زیرا در نظر مردم این پیش آمد


پیروزي بزرگی براي اهلبیت علیهمالسلام به حساب میآمد. مدتی پس از استقرار امام علیهالسلام در مرو، دستهاي از شیعیان براي


زیارت آن حضرت به محضر ایشان شرفیاب شدند. دربان و خدمت کار حضرت از آنان سؤال کرد: شما کیستید و چه میخواهید؟


گفتند: ما جمعی از شیعیان امام هستیم و تقاضاي شرفیابی حضور امام را داریم. دربان گفت: منتظر باشید تا من اجازه بگیرم،

سپس
خدمت حضرت آمد و عرض کرد: جمعی آمدهاند و میگویند ما از شیعیان شما هستیم و میخواهیم شما را زیارت کنیم. حضرت


اجازه نفرمودند. دربان، پاسخ حضرت را به آنان گفت. آنان رفتند و روز دوم آمدند و همان درخواست را مطرح کردند. باز هم

حضرت اجازه ملاقات به آنان ندادند. براي روز سوم آمدند و مجددا همان تقاضا را تکرار کردند. این بار نیز حضرت اجازه


نفرمودند. بعضی از آنان با گریه و زاري از دربان خواستند تا از حضرت سؤال کند گناهشان چیست که اجازهي ملاقات نمیدهند.
دربان مطلب را خدمت امام عرض کرد. حضرت فرمودند: چه گناهی بالاتر از این که آنان دروغ میگویند، آنان میگویند ما شیعه


هستیم در حالی که صفات شیعه در آنان نیست؛ شیعیان واقعی امثال سلمان و ابوذر هستند. دربان برگشت و فرمایش حضرت را

به
آنان گفت. آنان گفتند: ما واقعا شیعه هستیم و امام را دوست داریم، ما دروغ نمیگوییم. حضرت به دربان فرمودند: به آنان بگو


شما از دوست داران و محبان ما هستید، اما از شیعیان ما نیستید. آنان گفتند: آري، ما اهلبیت علیهمالسلام را دوست داریم و از


دوست داران امام علیهمالسلام هستیم. حضرت فرمودند: حالا راست گفتند، میتوانند وارد شوند.  شاید اگر ما جاي


آنان بودیم و سه مرتبه در خانهي امام میرفتیم و اجازهي حضور نمییافتیم، خسته میشدیم و برمیگشتیم، ولی آنان چون عاشق


بودند، ایستادند و استقامت کردند تا سر مطلب را دریابند. حضرت به این وسیله آنان را تربیت کردند و به آنان فهماندند که

صرف
داشتن محبت اهلبیت علیهمالسلام کافی نیست، بلکه محبت اهلبیت علیهمالسلام قدم اول است و نباید به آن اکتفا کرد؛ مراتبی که

شیعیان در سایه ي انتساب به اهلبیت علیهمالسلام باید کسب کنند، بسیار بیش از اینها است. اگر خداي متعال لطف کرده و محبت

اهلبیت علیهمالسلام را در دل ما قرار داده است، باید به خوبی از آن استفاده کنیم و در همان پله ي اول توقف نکنیم

منبع:پندهاي امام صادق به ره جويان صادق