فرمولی برای عاشق خدا شدن!!
عاشق واقعی دلش مسكن خداست، از خدا میترسد و بر هوینفس غالب می شود. نه آن كه در گرو عشق حسّی و خیالی باشد كه بر خاسته از گرایش به شهوات و امیال درونی است. ازچند راه می توان عاشق خدا شد.
1- معرفت وشناخت خدا: عشق به خدا در قدم اوّل شناخت حقیقی پروردگار است. از این رو در روایت آمده است: كسی كه گناه می كند، خدا را به مفهوم واقعی نمی شناسد.( بحار،ج 75، ص 174)
2- یاد خدا به صورت در نهان و آشكار: یعنی همواره خدا را بر تمام اعمال و حالات حاضر و ناظر و حامی و پشتیبان دانستن.
رسول خدا(ص) می فرماید: خدای عزّوجلّ فرموده است: هنگامی كه بنده سرگرم و متوجه به من باشد حاجت و لذّتش را به یاد خود قرار می دهم و چون با او این سلوك و رفتار را داشته باشم او به من عشق می ورزد و من به او عشق می ورزم. در این صورت حجاب میان خود و او را بر می دارم و او جز مرا نمی بیند.( كنز العمال،ج1، ص 433)
3- انجام واجبات و ترك محرمات: عاشق واقعی از خواسته های خود و تمایلات فاصله می گیرد و گرایش به شهوات و امیال درونی ندارد. و به چیزی که محبوب تمایل دارد رو می آورد. امام باقر(ع) به شخصی می فرماید: معصیت پروردگار می كنی، با این حال اظهار محبت او می نمایی؟! به جانم سوگند! این كار عجیبی است. اگر محبت تو صادقانه بود اطاعت فرمان او می كردی زیرا كسی كه دیگری را دوست دارد از فرمانش پیروی می كند( تحف العقول، ص 214)
4- زهد و بی رغبتی به دنیا: محبت به خدا با محبت به دنیاو تعلقات دنیوی نمی سازد چنان كه امام علی(ع) فرمود: اگر خدا را دوست دارید از دلتان محبت دنیا را خارج كنید.(غرر، ج 3، ص 22) حب دنیا انسان را به سوی مادیات و جاه ومقام و مال و منال می كشاند. حب الهی به سوی خدا جذب می كند، هر كدام غالب شود، انسان عاشق آن خواهد شد.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط سیما شيخ احمد لو در 1394/06/12 ساعت 02:40:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1394/06/29 @ 07:45:40 ب.ظ
رحیمی [عضو]
مامِنَّا اِلاَّ مَسمُومُ اَومَقتولُ «هيچک ازماامامان نسيت، جزآنکه مسموم ويامقتول است.» …
با سلام و عرض تسلیت به مناسبت شهادت غریبانه ی امام مسموم حضرت باقر مظلوم (علیه السلام) بر شما و شیعیان آن حضرت
این روزها، آسمان مدینه دیگر بار، در پس غروب غم، کز کرده است. بقیع، دوباره سیاه پوشیده است. و باز زخمی عمیق بر جگر شیعه.
این بار، پنجمین ناخدای کشتی ایمان، او که دریا دریا علم، از سینه اش جاری بود و واژه واژه عشق، از نگاهش سرازیر، او که از کلامش وحی میجوشید و از زبانش باران حدیث میبارید، چهره در خاک کشیده است؛ مظلوم و غریب.
نمیدانم چرا سرنوشت اهلبیت رسول صلی الله علیه و آله و سلم را با اشک و خون گره زده اند؟
کوچک بودی که عطش و آتش کربلای بزرگ جدت را دیدی و با آن نگاه کودکانه گریستی؛ آن هنگام که پدرانت را تشنه کام به خاک و خون کشیدند.
سر حسین علیهالسلام را بر فراز نیزهها به تماشا نشستی، تا به وقتش مراسم مرثیه خوانی صحرای عرفات را برای افشاگری بنی امیه وصیت کنی.
ماندی تا دردها را روایت کنی و حدیث زخم بگویی.
فقه، تا همیشه وامدار روایت توست. دین، تا هماره مدیون مجاهدت توست.
و حالا، این تویی که در آغوش پدر سجاده نشینت در گوشهی بقیع، آرام گرفته ای.(تبیان)
ازکف برفت صبر و نماندش دگر قرار
دين شد تهي زمخزن اسرارکردگار
ازضعف برجبين منيرش عرق نشست
ارکان پنجمين امامت زهم شکست
گاهي زبان به ذکر حق وگه شدي به هوش
ازدل کشيده آه شرربار وشد خموش
صلی الله علیک یا باقر العلوم (علیه السلام)
التماس دعا