كرم گفت :خدا به ياد من است

زمانيكه موسي از طرف خدا وند براي رفتن به سوي فرعون ودعوت او به خدا پرستي

مامور  شد موسي كه احساس خطر كرد به خدا عرض كرد پروردگارا چه كسي

از خانواده من سرپرستي خواهد كرد ؟خداوند فرمود اي موسي عصايت را به  زمين بزن

 موسي عصايش را به سنگ زدوآن سنگ شكافته شد واز درون ان سنگي ديگر نمايان

شد او دوباره عصايش را به آن سنگ زد وان نيزشكافته شدوسنگي ديگر نمايان شد بار

سوم نيز موسي اينكار را انجام  داد اين بار  با شكافته شدن سنگ موسي كرمي را

درون  آن  ديد كه چيزي به دهان گرفته وآن را مي خورد.

پرده هاي حجاب از گوش كموسي كنار رفت وشنيد كه ان كرم مي گويد:

«سبحان من يراني ويسمع وكلامي ويعرف مكاني ويذكر ني ولا ينساني»

پاك ومنزه است آن خداوندي كه مرا ميبيند وسخن  مرا مي شنود وبه جايگاه من  آگاه

است وبياد من هست ومرا فراموش نمي  كند .

پس موسي دريافت كه خداوند عهده دار رزق وروزي بندگان است وبا توكل بر او كارها سامان مي يابد.    


 

                                                                   

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.