سؤال: چرا امام حسن صلح کرد، یا چرا امام حسین صلح نکرد؟
جواب: اصلاً چرا ما درباره این دو امام بگوییم، قدری جلوتر برویم. چرا علی بن ابیطالب در زمان
خلافت ابوبکر ،عمر،عثمان قيام نكرد ؟ ولی بعد از عثمان که آمدند با او بیعت کردند، محکم ایستاد،
در صورتی که از نظر علی بن ابیطالب همانطوری که ابوبکر غاصب بود، معاویه هم غاصب بود؟!
جواب: برای اینکه آنچه که در نظر اسلام اصالت دارد، اين است که آن اقدامی که حفظ حوزه
اسلامبا او بشود، بر هر اقدام دیگری مقدّم است. … حال اگر مردم و صحابه پیغمبر به حرف پیغمبر
گوشمیکردند و با علی علیه السلام بیعت میکردند و علی در یک همچو شرایطی خلیفه میشد،
منظورپیغمبر حاصل بود؛ یعنی تصدّی خلافت، سبب تقویت اسلام بود. ولی پیغمبر حضرت علی را
برایخلافت نامزد کرده است، یک دفعه بعد از پیغمبر به فکر میافتند که از این قضیّه استفاده بکنند.
درهمان حال مردمی تازه مسلمان هستند که هنوز اسلام در دل آنها نفوذ نکرده است، تازه شهرت
اسلام به دنیای خارج عرب کشیده شده است. حالا مصلحت اسلام ایجاب میکند که یک آرامش
کاملی برقرار باشد. اوّلاً باید غائله مرتدها خوابانده شود. ثانیا آنها که از دور میآیند که این حسابها
سرشان نمیشود. از نظر آنها علی بن ابیطالب و ابوبکر علیالسّویّه هستند. مصلحت اسلام اینطور
ایجاب میکند که حالا که اینها عمل ناشایستی مرتکب شده اند، آن کسی که در اینجا ذی حقّ
است، دندان روی جگر بگذارد البته نه به خاطر جان خودش، بلکه به خاطر مصلحت اسلام.
مصلحت اسلام این طور ایجاب میکند که علی علیه السلام دندان روی جگر بگذارد و در صف
مأمومینِ ابوبکر هم شرکت بکند و با عمر نیز همین طور رفتار کند و به سؤالات و اشکالات مردم
جواب بدهد. چیزی که از نظر علی اصالت دارد، حیثیّت و آبروی اسلام است. در اینجا دندان روی
جگر گذاشتن، بهتر آبروی اسلام را حفظ میکند یا لااقلّ کمتر آبروی اسلام را میبرد.
امّا قضیّه میگذرد، اوضاع زمان تغییر میکند، اسلام جهانگیر میشود. زمان معاویه پیش میآید. معاويه
کسی است که خودش و پدرش سالها علیه اسلام جنگیده اند. در اینجا علی علیه السلام با معاویهمی جنگد.
زمان امام حسن پیش می آید.
در این زمان در اثر جریان های زیادی که در زمان امیرمؤمنان پیش آمد و از همه بالاتر، آن حالت
سست عنصریای که اصحاب امام حسن به خرج دادند، اگر امام حسن مقاومت میکرد، کشته میشد
ولی نه کشته شدنِ شرافتمندانه و افتخار آمیز آن گونه که حسینبنعلی کشته شد.
حسین بن علی با هفتاد و دو نفر کشته شد، یک شهادت آبرومندانه و در یک وضع و شرایط خاصّ
که هزار و سیصد سال دارد اسلام را آبیاری میکند. در زمان امام حسن یک حالت رخوت و سستی و
خستگی در شیعیان پیدا شده بود که اگر این کار (مقاومت در مقابل معاویه) ادامه پیدا میکرد، یک
وقت خبردار میشدند که حضرت را دست بسته تحویل معاویه دادهاند. هنوز صابون معاویه و بنی
امیّهدرست به جامه مردم نخورده بود. بیست سال معاویه حکومت کرد، «مغیرة بن شعبه» و «زیاد
بن ابیه» که به جان مردم افتادند، آن وقت مردم فهمیدند که اشتباه کردند که در زمان حضرت علی
دعوت او را لبّیک نگفتند، اشتباه کردند که امام حسن را تحویل معاویه دادند. لهذا بعدها (بعد از
حادثه کربلا) عدّه ای پیدا شدند و «توّابین» را به وجود آوردند که همان ها بودند که دور «مختار» را
گرفتند.این امر؛ یعنی آگاه شدن مردم از ماهیّت حکومت اموی، از عواملی بود که شرایط را برای
قیام امامحسین علیه السلام مساعد میکرد. گذشته از این، وضع یزید با وضع معاویه فرق میکرد.
معاویه درلباس نفاق کار میکرد، یزید در لباس کفر. معاویه لااقل روی کارهایش سرپوش می
گذاشت، صورت ظاهر را حفظ میکرد، ولی یزید جوانی بود دیوانه وپرده در که حساب موقعیّت
خودش را نمیکرد که هر چه هست بالأخره مردم او را خلیفه پیغمبرمیدانند. این قدر شراب میخورد تا
مست میشد و در حضور جمعیّت به پیغمبر ناسزا میگفت. واقعا اگر قضایای کربلا نبود و امام حسین
قیام نمیکرد و سبب نمیشد که یزید از بین برود و او همان بیستسالی را که معاویه خلیفه بود،
خلافت میکرد، اصلاً حوزه اسلام منقرض میشد.
پس «شرایط زمان» خیلی فرق میکند. بنابراین، امام حسن همان برنامه را اجرا کرد که امام حسین اجرا کرد و امام حسین همان برنامه را اجرا کرد که امام حسن اجرا کرد، فقط شکل کارشان با هم فرق داشت، ولی روح هر دو یکی بود.
برگرفته از مقاله ي مقايسه ي عصر حسنين از ديد گاه شهيد مطهري
پايگاه اطلاع رساني امام حسن عليه السلام
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط سیما شيخ احمد لو در 1394/09/15 ساعت 09:52:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |