مثل دوكفه ترازو


یک مشت سوزن، سنجاق، تیغ، میخ، اگر توي یک نایلون بریزي غیر از این است که سوراخ سوراخ میشود؟
باور کن حسادت مثل همان سوزن و تیغ است اول خودت را از پا در میآورد.
به همین خاطر بود که امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
« صِحَّۀُ الجَسَدِ مِن قِلَّۀِ الحَسَدِ »
سلامتی تن در کم کردن حسادت است.
هر چه حسادت کمتر تن هم سالمتر. مثل دو کفه ترازو؛ هر چه آن کفه پایینتر آن کفه دیگر بالاتر


                                                       


منبع/مثل شاخه هاي گيلاس

استدلال خواجه نصير الدين طوسي براثبات ضرورت نبوت وامامت

برخي بر ضرورت نبوت و امامت چنين استدلال  مي كنند :از آنجا كه بشر موجودي اجتماعي ومدني است ونظم ،لازمه تمدن وآن هم  در گرو وجود قانون است ،هماره نياز به انبيا واماماني دارد ، تا با وضع قوانين واجراي آن ها ،بقاي نظم  وپيشرفت تمدن بشري را تامين وتضمين كنند .

 خواجه نصيرالدين طوسي اين برهان را چنين به چالش كشيده است :اين بيان در اثبات ضرورت نبوت وامامت تام نيست ،چون بسا انسان ها وجوامعي كه هرگز ديني اختيار نكرده اند واز پيامبرو امامي پيروي نمي كنند ؛ولي بهتر يا بسان ما زندگي مي كنند .تمدني قانوني دارند كه دنياي آنها  را تامين مي كند ، پس ضرورت نبوت وامامت بدان جهت نيست كه دنيا يمان به سامان رسد  بلكه از آنجا كه ما موجودي ابدي هستيم وتا بي نهايت راهي طولاني پيش رو داريم ،اين ابديت ومسير بي نهايت كه به نام معاد مي شناسيم وپيمودن مسير سعادت ابدي خود نيازمند بعثت انبيا ونصب ائمه است .

اگر بعد از مرگ چون گياهان مي پوسيديم ونا بود مي شديم ،نياز به قانون وحل معضلات نظام اجتماعي ضرورت نبوت وامامت را براي ما تامين مي كرد ؛اما پس از مرگ ،قبر ،برزخ،قيامت ،تطاير كتب،حساب،ميزان،صراط ،بهشت ،جهنم ،پيش روي ماست  وما از اعماق حقايق وچيستي اينها اطلاع نداريم واز سوي ديگر ،ما هستيم وابديت.

هر انديشه اي كه در فكرمان مي گذرد وهركاري كه از ما سر مي زند با ابديت ما پيوند خورده است ونيازمند عقايد واخلاق واعمالي هستيم كه ما را از مرگ تا برزخ واز آنجا تا بهشت حفظ كند ورهگشا باشد .جبران اين نياز ،وابسته به وجود كسي است كه سخني همساز با گذشته وآينده ما بگويد وآن را انبيا از ذات اقدس اله ونيز امامان از انبيا مي گيرند وبه مؤمنان مي رسانند 

 

امام مهدي موجود موعود /آيةالله جوادي آملي  

اصلاح بد رفتاري با استفاده از عاطفه ديني

براي اصلاح بد رفتاري هاي پسر 5 سا له ام دائم او را به بهشت بشارت مي دهم واز جهنم ميترسانم آيا اين عمل من درست است؟

جواب)تقويت رو حيه ديني آن هم با استفاده از روش القاي غير مستقيم خوب است ؛اما ترساندن دائم از جهنم وخدا ،افزون بر ايجاد اضطراب چهره اي خشن ونا مهربان از خداوند در ذهن او ترسيم مي كند وخداي مهرباني را كه در جاي جاي زندگي اش بايد به او پناه ببرد از او مي گيرد .

بشارت او به بهشت براي تشويق به رفتارهاي خوب اگر در آن زياده روي نشود ،اشكال ندارد؛ ولي ترساندن از جهنم براي اصلاح بد رفتاري ها بايد اندك باشد براي اصلاح كودكان مي توانيد از ساز وكارهاي باز دارنده استفاده نماييد


منبع /نسيم مهر /حسين دهنوي

خداوند حجاب را از جنس محبت آفريد

داستان خلقت:

“و خداوند انسان را نیمی از جنس مرد و نیمی از جنس زن آفرید و فرمود: فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ …” آن

هنگام که حضرت حق، روح اشرف مخلوقات را در کالبد این آفریده‌ی شگرف می‌دمید، به هر نیم موهبتهایی بخشید و هر کدام

را نسبت به دیگری نیازمند نمود. فرشتگان درگاه الهی مأمور شدند به این‌که خاک خلقت زن را بیشتر غربال کنند تا نرمی وجود

او بیشتر شود. اما برای مرد اینچنین نبود، چون مرد باید با زبری روزگار روبرو می‌شد و اندکی ضمختی در وجودش لازم بود.

باری تعالی زن را ریحانه خلق کرد و مرد را عماد. زن را گلی برای مرد و مرد را ساقه‌ای برای زن آفرید. زن به مرد جلال و

شکوه بخشید و مرد به زن راست‌قامتی و ایستادگی؛ و هر دو مایه‌ی آرامش هم شدند. زن رنگ شد و عطر شد تا مرد خواستنی و

دیدنی شود و مرد خار شد و ریشه شد تا زن از گزند باد و بید در امان باشد. زن جلوه‌ی احساس شد و مرد نماد اقتدار. آنچه که

از موهبت حیا و عفت و حجب در کاسه‌ی دل زن ریخته شد بیش از مرد بود. به درون رگ مرد نیز رشک و تعصب و غیرت

تزریق شد. محبت، عشق، دلدادگی، وفاداری، زیبادوستی و پاکدامنی نیز بین هر دو نیمه وجود بشر به یکسان تقسیم شد. زن در

کلاس صبر و ناز و انتظار شاگرد اول شد و مرد در کلاس تمنّا و نیاز و تلاش برای وصال. زن آموخت که چگونه دل برباید و

مرد آموخت که چگونه دل به دست آرد. بشر موجود شریفی بود. رشد و تربیت این شرافت به زن سپرده شد و صیانت و حمایت

از آن به مرد. انسان معصوم بود. عصمت در درون زن رشد یافت و مرد نگهبان خدا برای حفظ این معصومیت گماشته شد. پس

از خلق بشر، هر آنچه که رحمان آفرید از جنس محبت بود. از جنس عشق، از جنس زیبایی. آدمی آموخت که نیم خود را با این

محبت و مهر می‌تواند به نیم دیگر پیوند زند. بشر فهمید که کمال از جنس مهربانی است و کامل بودن جز با عشق حاصل

نمی‌شود. اما مرد عصیانگر بود و سرکش. نگاه به هر سو داشت و میل به کشف و ادارک. پس حجاب چشم بر او واجب شد تا

نگاهش فقط به سوی محبوب خود باشد. زن نیز چون لطیف بود و زیبا، میل به خودآرایی و نمایانگری داشت. پس حجاب تن بر

او واجب شد تا گرفتار تبرج نشود. این شد که خداوند اول بار حجاب چشم را به سوی مرد نازل کرد و سپس حجاب تن را برای

زن آفرید. حجاب نیز آفرینشی از جنس محبت بود، چون با حجاب تمنای مرد از زن بیش از پیش شد. مرد خواهان آن چیزی بود

که سهل‌الوصول نباشد و پوشیدگی زن را دوست می‌داشت. برای مرد آن چیزی ارزشمند بود که با تلاش و کوشش به دست آید.

با حجاب، متانت زن نیز بیش از پیش شد. چون زن خواهان خواهش مرد بود و حجاب باعث می‌شد که زن خواستگار پیدا کند و

خواستنی شود. زن دانست که رمز برتری جسم ظریف او بر درشتی هیبت مرد، نگاه متین است و اخم ابرو و کلام با صلابت.

مرد نیز پی برد که راه ورود به قلب صاحب این متانت و سرسنگینی و صلابت، کرنش است و محبت و خواهش. زن آموخت که

باید به راحتی دست‌یافتنی نباشد، همچون مروارید درون صدف؛ و مرد فهمید که برای وصال به گوهر وجود محبوب،

دست‌درازی بی‌فایده است و اجازه و مراعات و طلب لازم است. زن فهمید که سر سرکش مرد را با حجب می‌توان به سوی خود

گرداند و مرد فهمید که حجاب نشانه علقه و مهر و وفای زن به اوست. حجاب اینگونه رمز شکل‌گیری محبت بین زن و مرد شد.

با حجاب، زن فهمید که جایگاه او در نظام هستی، مطلوب و محبوب و معشوق است و مرد فهمید که آفرینش برای او حکم طالب

و مایل و عاشق رقم زده است. اینگونه بود که در جنت‌المأوی زن ارزشمند شد و مرد قدردان. اینگونه بود که در بهشت عدن،

زن لایق مادر شدن گشت و ام‌البشر نام‌گرفت و مرد سعادت حامی‌بودن، پشتوانه بودن و تکیه‌گاه بودن پیدا کرد تا از

مادرانگی‌های زن مراقبت نماید. حجاب بود که مرد را از تعهد زن به زندگی آگاه نمود، زن را از وفاداری مرد به عهد خود

مطمئن ساخت و پیوند زن و مرد را محکم کرد.

 

منبع:http://www.ahl-ul-bayt.org/fa

 

 

چرا حضرت مهدي بيمناك وخائف هستند؟

در زیارت حضرت غایب (علیه السلام) وارد شده است: «السلام علیک ایّها المهذّب الخائف»

[سلام بر تو ای آراستة بیمناک].با اینکه انسان خائن، خائف است «الخائن خائف» و شخص مهذّب و

بی گناه و پاک، ازکسی بیم ندارد؛ امّا آن حضرت با آن حریمپاک، از اظهار (و نشان دادن خود) خائف

است. او به خاطر گناهان و به خاطر اعمال [بد] ما است که [بیش از] هزار سال دربیابان ها در به در

و خائف است. سبب غیبت امام زمان (علیه السلام) خود ما هستیم. زیرادستمان به او نمی رسد

وگرنه، اگر درمیان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را می کُشد؟ آیا جنّیان او را می کُشند

یا ما انسان ها؟ ما پیشتر و در طول تاریخ ائمه(علیه السلام) امتحان خود را پس داده ایم!

شاید از بعضی از روایات استفاده شود که عمر حضرت حجّت (علیه السلام) در پس از ظهور زیاد

نباشد. لذا بعضی از منتظرانحضرتش از این جهت ناراحتند، امّا فکر نمی کنند که یک روز

[حکومت و زندگی با آن حضرت] به سال ها می ارزد.

دعا می کنیم که خداوند کام ما شیعیان را با فرج امام زمان (علیه السلام) شیرین گرداند!


منبع:http://www.ahl-ul-bayt.org/

اين روز ها كه ثا نيه ها حالشان بد است

این روزها که ثانیه ها حاشان بد است

فهرست و متن و حاشیه ها حالشان بد است

کل حروف از پی هم درد می کشند

یعنی تمام حنجره ها حالشان بد است

یعنی تمام حوصله ها حالشان بد است

وقتی کسی برای کسی کس نمی شود

وقتی مدام بر سر هم داد می کشیم

یعنی تمام عاطفه ها حالشان بد است

وقتی که جمکران گله دارد ز دستمان

یعنی حضور قافله ها حالشان بد است

وقتی نجابت از زمین خدا پر کشیده است

یعنی تمام رابطه ها حالشان بد است

آقا مگر به محضرتان می شود رسید

وقتی تمام فاصله ها حالشان بد است

آقا شما دعا کنید، که از دست رفته ایم

اینجا تمام نافله ها حالشان بد است

همت، تلاش، کار مضاعف و انتظار

کار شماست مشغله ها حالشان بد است

محسن خرسندي

لزوم گسترش بحث مهدويت از نظر آيت الله مكارم

ما، به سوی طلوع كبرا پیش می رویم. اگر می خواهیم به آن ظهور كمك كنیم، این ظهور صغرا را

توسعه دهیم! همین بحث های مختلف درباره ی حضرت را میان جوانان و بزرگ سالان و زنان و

مردان و مسلمانان و غیر مسلمانان توسعه دهیم و به اینترنت بكشانیم. خلاصه، با امواج، نام مهدی

علیه السلام را به همه ی دنیا برسانیم و این ظهور صغرا را پر رنگ كنیم تا نام حضرت مهدی علیه

السلام در همه ی جلسات، حضور پیدا كند. من، معتقدم، اگر این كار را بكنیم، این، یك مصداق

عملی دعای تعجیل فرج می شود

منبع:http.ahl://wl-bayt.orglww-u

روش امر به معروف علامه حسن زاده آملي

اگــر امر بـه معروف هم می خواهی بکنــی خیلی آهستــه ،

مثل آینــه باش . آینــه داد نمی زنــد یقه ات بَــد است.

وقتـی روبــروی آینــه می ایستی جیــغ نمی کشد

بگویــد چــرا موی سرت اینجوری است ؟

خیلی سکوت محض است، آهستــه هیـچ کس خبــر دار نیست،

جز تــو و آینــه…….

تكان مي خوري بگو يا صاحب الزمان

تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان،

می نشینی بگو یا صاحب الزمان،

برمیخیزی بگو یا صاحب الزمان،

صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا

جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن،

شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو"السلام علیک یا صاحب الزمان"بعد بخواب.


شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد,شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد،دیگر

نمیتوانی گناه کنی،دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی…

و خود امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: که در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت قدم میمانند که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشن.