موضوع: "دهه فجر"
آيا از دل مادران شهيد خبر داري؟
چهارشنبه 94/11/14
چه كسي خبر دارد از دل مادر شهيد هنگامي كه فرزند خويش را براي سر دادن فرياد آزادي بدرقه ميكرد زيرا ميدانست كه او افكار واعتقادات مادر خويش را فريادخواهد زد
چه كسي خبر دارد از چشمان نگرانش كه به دنبال فرزندش خيره شده بود
چه كسي خبر دارداز دل نگراني مادري كه با شنيدن صداي فرياد هايي كه در خيابان هاي شهرش طنين انداز شده بود مضطرب تر ميشد.
آيا كسي ميداند ؟ با شنيدن صداي رگبار وگلوله هايي كه از خيابان ها به گوشش ميرسيد وهر بار سينه ي جواني را هدف ميگرفت در دل او چه ميگذشت . كسي چه ميداند…
اي مادر شهيد كاش ميگفتي كه در آن لحظه كه پيشاني فرزندت رابوسيدي و واو را راهي كردي در دلت چه گذشت.
كاش ميگفتي كه در آن لحظه ها كه اشك هايت را در چشمانت پنهان كردي تا لحظه اي شك ،به دل فرزندت را ه نيابد چه فكرهايي ميكردي وچه پيماني با خداي خود بستي .
كاش ميگفتي كه در كه در آن لحظات كه صداي گلوله را شنيدي چه دعايي ،چه ذكري بر لبانت جاري بود.
چگونه توانستي از تمام آرزوهايي كه براي دل بند خود داشتي بگذري .
واي چه هيا هويي شد ؛ وقتي با كوبيده شدن در خانه ات خبر شهادت فرزندت را براي آوردند وچه سخت گذشت برايت اما تو دم بر نياوردي …..و خداوند چه صبري داد به تو در آن هنگام كه فرزند در خون غلتيده خود را در اغوش كشيدي وقرباني كه در راه حق داده بودي را بين خود وآسمانها نگريستي.
اي مادر شهيد از خداوند بخواه كه ما را در زمره نا سپاسان خون هاي بي گناه قرار ندهد. از خداوند بخواه تا ما را شرمنده خونهاي شهيدان واشك هاي ريخته شده ي مادران شهيدان بر سر نعش گلگون فرزندشان قرار ندهد .
دلنوشته
لزوم حفظ وحدت از نظر امام خميني
سه شنبه 94/11/13
من هم قبول دارم آشفتگیها هست؛ اما آشفتگی علاجش به این است که همه کار بکنیم؛ همه
دقت بکنیم در امورمان. هر کس خیال نکند که از من چه کاری میآید، هر آدمی از او یک کاری میآید.
یک قطره باران از آن کاری نمیآید؛ اما به اندازۀ یک قطره است. یک قطره کار یک قطره را میکند،
همین قطرههای باران است که سیل را راه میاندازد، و سیل سدها را میشکند. همین قطرهها،
یکی یکی، یکیهای ما، که مثل قطرۀ باران هستیم، بود که با هم وقتی مجتمع میشد و در خیابان
فریاد میزد، یک سدی رامیشکست. اگر آن روز هم میگفت خوب، من یک آدمم، من که نمیتوانم در
مقابل توپ حرفی بزنم، هر کسی این فکر را میکرد، حالا باز همان بساط بود و همان «آریامهر» بود
و همان نصیری بود و همان هویدا و همان بساط. اما این قطرهها که به نظر میآید چیزی نیستند، و
هستند، وقتی پهلوی هم جمع شدند از بین بردند اینها را. الآن هم همین طور است. این قطرهها
متفرق نشوند. اینها دنبال این هستند که این قطرهها را از حال اجتماع بیرون کنند؛ متفرق کنند؛
بشوند قطره، قطره قطره. قطره را بعد هم میشود از بین برد. یک پاسبان از بین میبرد. الآن وقت این
است که همه با هم دست به هم بدهیم؛ همه با هم تأیید هم را بکنیم. من تأیید شما را بکنم؛
شما تأیید مرا بکنید؛ ما همه تأیید دانشگاهیها را بکنیم؛ دانشگاهیها تأیید بازاریها را بکنند؛ بازاریها
تأیید[دیگران]را بکنند؛ تا این کار[را]پیش ببرند؛ تا این آشفتگیها کم کم رفع بشود؛ تا این موانع
برداشته بشود، و بعد دنبالش سازندگی پیش بیاید.
انشاءاللّه خداوند همۀ شما را ـ میدانم که حسن نیت دارید همهتان؛ میدانم دلتان برای این
مملکت میسوزد؛ لکن در عین حالی که الآن این آشفتگیها هست، الآن این کندرویها هست، لکن
باید کمک بکنید. نباید یک باری را روی بار بگذاریم. باید یک باری را کم کنیم ـ انشاءاللّه خداوند
شما را حفظ کند؛ موفق باشید؛ بانوان را حفظ کند؛ آقایان را حفظ کند و همه موفق باشید.
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته
منبع صحيفه امام جلد هفتم
06/03/1358
بيست ودوم بهمن در حكم غدير
سه شنبه 94/11/13
بيست و دوم بهمن، در حکم عید غدیر است؛ زیرا در آن روز بود که نعمت
ولایت، اتمام نعمت و تکمیل نعمت الهی، برای ملت ایران صورت عملی و
تحقق خارجی گرفت.
كلام رهبري 1368/11/4
شهيد عباس رحيمي شيخ احمدلو دومين شهيد شهرستان ميانه
سه شنبه 94/11/13
به راستي اين تنها صداست كه ميماند
خواه آن صدا ،يادگار عزيزي باشد كه از دست رفته است…
خواه صداي گلوله اي باشد كه براي خاموش كردن فرياد آزادي ،قلب جواني را نشانه مي گيرد .
همه ميگويند 37 سال است كه قاب عكست را به ديوار هاي خانه ام آويخته ام ..
اما همه چه ميدانند كه در همه ي اين سال ها ديوارهاي خانه ام به قاب عكس تو آويزان بوده اند..
اگر يادت باشد در مقابل مسجد حضرت ابولفضل در ميانه سرماي هشتم دي ماه و چند روزي
پس از عاشوراي حسيني بود
كه تو باشهادت گفتي …
ابوالفضل فقط يك نام نيست كه تنها مساجد را در محرم با آن بياراييم ..
آگر ابوالفضلي هستيد حقيقت شهادت حسين را در خيابان هاي نا امن شهرمان فرياد بزنيد ..
آزادي خواهي هدف قيام ابا عبدالله بو د
وتو ابو الفضلي بودن را خوب بلد بودي عمو عباس من …..
نوشته ي زهرا جون