موضوع: "شعر"

حديث عشق دارد نام اصغر

حديث عشق دارد نام اصغر

بگوش جان رسد آواي اصغر

زبان عشق باشد چشم عاشق

نگر برچشم پر معناي اصغر              

نيازي نيست تا حرفي بگويد

بخوان از نرگس شهلاي اصغر

به يك شب او ره صد ساله رفته      

بود اين هم يد بيضاي اصغر

به ميدان آمده با دست بسته

عجب زيبا بود سوداي اصغر

زسوز تشنگي افسرد وپژمرد

لب سوزان وشكر خاي اصغر

زدي اي حرمله تير سه شعبه

به زيبا حنجر گوياي اصغر

به تير جان فشانت زد تبسم كند 

مثال غنچه اي لب هاي اصغر

همي كند  ايما،اشاره

شدم آگه من از ايماي اصغر 

كه يعني باز كند دستم پدر جان

بباشد محشر كبري اصغر

سرت بادا سلامت من كه رفتم

نباشد اين جهان مأواي اصغر

بگو بر مادرم شبها بخواند

برايم نغمه لالاي اصغر

زدم بوسه در آن هنگامه از دل 

به دست بسته وزيباي اصغر

نگاه او فكند آتش به جانم

شدم شرمنده از سيماي اصغر

 


من اگر نقاش بودم

من اگر نقاش بودم کربلا را میکشیدم 


یک بیابان لاله ی سرخ نینوا را میکشیدم 


دشتی از گلهای پرپر نقشی از حلقوم و خنجر 


نقشی از عباس حیدر اشکی از طفلان زینب 


منظر نور ولایت کربلا را میکشیدم 


یا اباعبدالله


اين روز ها كه ثا نيه ها حالشان بد است

این روزها که ثانیه ها حاشان بد است

فهرست و متن و حاشیه ها حالشان بد است

کل حروف از پی هم درد می کشند

یعنی تمام حنجره ها حالشان بد است

یعنی تمام حوصله ها حالشان بد است

وقتی کسی برای کسی کس نمی شود

وقتی مدام بر سر هم داد می کشیم

یعنی تمام عاطفه ها حالشان بد است

وقتی که جمکران گله دارد ز دستمان

یعنی حضور قافله ها حالشان بد است

وقتی نجابت از زمین خدا پر کشیده است

یعنی تمام رابطه ها حالشان بد است

آقا مگر به محضرتان می شود رسید

وقتی تمام فاصله ها حالشان بد است

آقا شما دعا کنید، که از دست رفته ایم

اینجا تمام نافله ها حالشان بد است

همت، تلاش، کار مضاعف و انتظار

کار شماست مشغله ها حالشان بد است

محسن خرسندي

كاش باران ببارد

کاش بارانی ببارد قلبها را تر کند / بگذرد از هفت بند ما صداراترکند

قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها/رشته رشته مویرگهای هواراترکند

بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را/ شاخه های خشک بی بار دعا راترکند

مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت/ سرزمین سینه ها تا نا کجا راترکند

چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها/شاید این باران که می بارد شما راترکند