موضوع: "اهل بيت"

هرگز از ارزش بازار غمت کم نشود احمدرضا جان

صفحات: 1· 2

سجلي الهي در كفن فاطمه زهرا سلام الله عليها

ابن جوزي روايت مي كند:روزي جبرئيل بر پيامبر نازل شد وعرض كرد خداوند به تو سلام ميرساند وبه زهرا سلام ميرساند وميفرمايد هرچه زهرا سلام الله بطلبد ميدهم زهرا سلام الله عرض كرد هيچ نميخواهم جز خدمتش وبقاي رحمتش را در دارالسلام .

پيغمبر فرمود:من دستم رابلندميكنم وتوهم دستت را بلند كن عرض كرد:

اللهم اغفرلامتي"خداوندا پيروان مرا بيامرز زهرا هم آمين گفت .سپس وحي نازل گرديد كه بشارت باد ترا كه خداوند دوستان زهرا ودوستان ذريه اش را بخشيد. 

پس از شنيدن اين سخن زهرا سلام الله بر پدرش عرضه داشت در اين مورد ازخدا سجلي  بخواه كه ناگاه قطعه حريري نازل شد كه به قلم  قدرت اين آيه بر آن نقش بسته بود

“واجب  فرموده است پروردگارتان بر خودش رحمت كردن را “

پيغمبر فرمود اين را در كفنت بگذار 

ابن جوزي در ادامه مينويسد  از جمله وصاياي زهرا با اميرالمؤمنين علي عليه السلام  اين بود كه اين قطعه حرير را در كفنم بگذار تا وقتي كه روز قيامت شراره هاي آتش دوزخ زبانه ميكشد براي نجات دوستانم اين سجل الهي را ارائه دهم 


منبع:زندگاني صديقه كبري/اثر  ايت الله شهيد عبدالحسين دستغيب 

چرا در انتهاي زيارت عاشورا سجده ميكنيم


                   

در عبارت سجده زیارت عاشورا می خوانیم: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ لَكَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِيمِ رَزِيَّتِي اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عليه السلام‏»
زیارت عاشورا حدیث قدسی است و اولین کسی که از اهلبیت علیهم السلام متن زیارت عاشورا

را برای عموم مردم خواند، امام باقر علیه السلام است که فرمود پدرم، او از پدرش او از جد ما از

پیامبر (ص) و از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال نقل کردند که خداوند فرمود: السلام علیک یا أبا

عبدالله. یعنی متن زیارت در بین اهلبیت علیهم السلام بوده است. روایت وارد شده که

سیدالشهدا در روز عاشورا دو بار زیارت عاشورا را قرائت کردند، این خیلی مهم است؛ یک بار

سیدالشهدا بین نماز ظهر و عصر روز عاشورا از ابتدا تا انتهای زیارت را خواندند و یک بار از صبح

عاشورا تا غروب عاشورا بنا بر مناسبتی تکه ای از زیارت عاشورا را خواندند؛ این مطلب از یک جنبه

بسیار با اهمیت است و قابل ذکر در روضه‌ هاست، آن مرتبه ای که کامل خواندند بین الصلاتین بود

اما یک باری را که تکه تکه خواندند تمام فرازهای زیارت عاشورا خوانده شد جز این فرازی که الان

سجده دارد اینجا دیگر حضرت به شهادت رسیدند شما سجده های آیات قرآن را نگاه کنید یا سجده

واجب هستند یا سجده مستحب و در تمام این موارد چه واجب و چه مستحب، کلمه سجده در

تمام این آیات ذکر شده است، شما این فراز انتهایی زیارت عاشورا را می‌ خوانید در حالی که هیچ

کلمه سجده ای در آن ذکر نشده است و سجده مستحب هم است، نه سجده واجب؛ چرا بدون

ذکر کلمه سجده، ما سجده می‌ کنیم؟. جواب در این روایت آمده است که از ابتدا، این فراز سجده

نداشته است، یعنی از ابتدا که این زیارت به وسیله حدیث قدسی بر پیامبر (ص) وارد شد، سجده

نداشته است و سجده آن در روز عاشورا به وجود آمده است که سیدالشهدا از صبح روز عاشورا بنا

به مناسبتی فرازی از زیارت را می‌ خواندند و تا موقعی که حضرت به شهادت رسیدند تمام فرازهای

زیارت را خواندند و بعد به شهادت رسیدند و این فراز سجده خوانده نشد تا زمانی که آن ملعون

لعین بالای سر حضرت آمد تا سر مبارک ایشان را از تن جدا کند از جلو نتوانست سر را جدا کند،

پیکر را برگرداند و سر را از قفا جدا کرد؛ وارد شده است که وقتی پیشانی حضرت به خاک افتاد

حضرت این فراز انتهایی را شروع کرد و فرمود: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ» و این خیلی مهم

است و به این علت این فراز سجده دار شده است؛ شما اینجا کلمه سجده ای را اینجا نمی بینید،

با اینکه در آیات قرآن در تمام موارد واجب و مستحب، کلمه سجده وارد شده است چرا که حضرت در

حال سجده عرضه می دارند: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ»؛ هم علت سجده دار شدن

مشخص است، و هم اینکه حضرت در چه حالی بوده اند؟؛ نه در حالی که حضرت علی اکبر یا

طفلشان را از دست داده اند یا از اسب افتاده اند، در حالی حضرت به اینجا رسیده که به پیکر بی

جان حضرت رحم نمی کنند و می ‌خواهند سر حضرت را از بدن جدا کنند در این حال حضرت شاکر و

حامد خداوند است اینجا باید صبر سیدالشهدا را مزه مزه كرد


http://farhangi.whc.ir/news/category/185/21284/

توقع وانتظار امام حسن از امت اسلامي


از مهمترین انتظاراتی كه تمام انبیأ و اولیأ از بندگان خدا، داشته‏ اند و دارند این است كه مردم در

كارها و رفتارها خدا محور باشند و رضایت الهی و خداوندی را در تمام امور محور و اساس قرار

دهند.امام حسن مجتبی علیه‏السلام نیز كه خود خدا محور و سراپا اخلاص بود، از امت اسلامی و

شیعیان خویش توقّع و انتظار دارد كه رضایت الهی را محور فعّالیت خویش قرار دهند. این توقّع را گاه

با بیان زیان مردم محوری و خارج شدن از محور رضایت الهی ابراز می‏دارد، آنجا كه فرمود:«مَنْ طَلَبَ

رِضَی اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ كَفاهُ اللّهُ اُمُورَ النّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَكَلَهُ اللّهُ اِلَی

النّاسِ؛ هر كس رضایت خدا را بخواهد هر چند با خشم مردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم

كفایت می‏كند و هر كس كه با به خشم آوردن خداوند دنبال رضایت مردم باشد، خدا او را به مردم وا

می‏گذارد.» و گاه فوائد خدا محوری و در نظر گرفتن رضایت الهی را به زبان می‏ آورد و می‏ فرماید: «اَنَا

الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ یهْجُسْ فی قَلْبِهِ اِلاّ الرِّضا اَنْ یدْعُوَ اللّهَ فَیسْتَجابُ لَهُ من ضمانت می‏كنم برای كسی

كه در قلب او چیزی نگذرد جز رضا[ی خداوندی]، كه خداوند دعای او را مستجاب فرماید.»

 

 محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج 4، ص 153.

 بحار الانوار، ج 43، ص 351.

پايگاه اطلاع رساني امام حسن عليه السلام

سؤال: چرا امام حسن صلح کرد، یا چرا امام حسین صلح نکرد؟

جواب: اصلاً چرا ما درباره این دو امام بگوییم، قدری جلوتر برویم. چرا علی بن ابی‏طالب در زمان

خلافت ابوبکر ،عمر،عثمان قيام نكرد ؟ ولی بعد از عثمان که آمدند با او بیعت کردند، محکم ایستاد،

در صورتی که از نظر علی بن ابی‏طالب همان‏طوری که ابوبکر غاصب بود، معاویه هم غاصب بود؟!

جواب: برای این‏که آنچه که در نظر اسلام اصالت دارد، اين است که آن اقدامی که حفظ حوزه

اسلامبا او بشود، بر هر اقدام دیگری مقدّم است. … حال اگر مردم و صحابه پیغمبر به حرف پیغمبر

گوشمی‏کردند و با علی علیه‏ السلام بیعت می‏کردند و علی در یک همچو شرایطی خلیفه می‏شد،

منظورپیغمبر حاصل بود؛ یعنی تصدّی خلافت، سبب تقویت اسلام بود. ولی پیغمبر حضرت علی را

برایخلافت نامزد کرده است، یک دفعه بعد از پیغمبر به فکر می‏افتند که از این قضیّه استفاده  بکنند.

 درهمان حال مردمی تازه مسلمان هستند که هنوز اسلام در دل آنها نفوذ نکرده است، تازه شهرت

اسلام به دنیای خارج عرب کشیده شده است. حالا مصلحت اسلام ایجاب می‏کند که یک آرامش

کاملی برقرار باشد. اوّلاً باید غائله مرتدها خوابانده شود. ثانیا آنها که از دور می‏آیند که این حساب‏ها

سرشان نمی‏شود. از نظر آنها علی بن ابی‏طالب و ابوبکر علی‏السّویّه هستند. مصلحت اسلام این‏طور

ایجاب می‏کند که حالا که اینها عمل ناشایستی مرتکب شده‏ اند، آن کسی که در اینجا ذی حقّ

است، دندان روی جگر بگذارد البته نه به ‏خاطر جان خودش، بلکه به ‏خاطر مصلحت اسلام.

مصلحت اسلام این طور ایجاب می‏کند که علی علیه ‏السلام دندان روی جگر بگذارد و در صف

مأمومینِ ابوبکر هم شرکت بکند و با عمر نیز همین طور رفتار کند و به سؤالات و اشکالات مردم

جواب بدهد. چیزی که از نظر علی اصالت دارد، حیثیّت و آبروی اسلام است. در اینجا دندان روی

جگر گذاشتن، بهتر آبروی اسلام را حفظ می‏کند یا لااقلّ کمتر آبروی اسلام را می‏برد.

امّا قضیّه می‏گذرد، اوضاع زمان تغییر می‏کند، اسلام جهانگیر می‏شود. زمان معاویه پیش می‏آید. معاويه

کسی است که خودش و پدرش سالها علیه اسلام جنگیده‏ اند. در اینجا علی علیه ‏السلام با معاویهمی‏ جنگد.

زمان امام ‏حسن پیش می‏ آید.

در این زمان در اثر جریان های زیادی که در زمان امیرمؤمنان پیش آمد و از همه بالاتر، آن حالت

سست عنصری‏ای که اصحاب امام حسن به خرج دادند، اگر امام حسن مقاومت می‏کرد، کشته می‏شد

ولی نه کشته شدنِ شرافتمندانه و افتخار آمیز آن گونه که حسین‏بن‏علی کشته شد.

حسین بن علی با هفتاد و دو نفر کشته شد، یک شهادت آبرومندانه و در یک وضع و شرایط خاصّ

که هزار و سیصد سال دارد اسلام را آبیاری می‏کند. در زمان امام حسن یک حالت رخوت و سستی و

خستگی در شیعیان پیدا شده بود که اگر این کار (مقاومت در مقابل معاویه) ادامه پیدا می‏کرد، یک

وقت خبردار می‏شدند که حضرت را دست بسته تحویل معاویه داده‏اند. هنوز صابون معاویه و بنی‏

امیّهدرست به جامه مردم نخورده بود. بیست سال معاویه حکومت کرد، «مغیرة بن شعبه» و «زیاد

بن ابیه» که به جان مردم افتادند، آن وقت مردم فهمیدند که اشتباه کردند که در زمان حضرت علی

دعوت او را لبّیک نگفتند، اشتباه کردند که امام حسن را تحویل معاویه دادند. لهذا بعدها (بعد از

حادثه کربلا) عدّه‏ ای پیدا شدند و «توّابین» را به وجود آوردند که همان‏ ها بودند که دور «مختار» را

گرفتند.این امر؛ یعنی آگاه شدن مردم از ماهیّت حکومت اموی، از عواملی بود که شرایط را برای

قیام امامحسین علیه ‏السلام مساعد می‏کرد. گذشته از این، وضع یزید با وضع معاویه فرق می‏کرد.

معاویه درلباس نفاق کار می‏کرد، یزید در لباس کفر. معاویه لااقل روی کارهایش سرپوش می

‏گذاشت،  صورت ظاهر را حفظ می‏کرد، ولی یزید جوانی بود دیوانه وپرده‏ در که حساب موقعیّت

خودش را نمی‏کرد که هر چه هست بالأخره مردم او را خلیفه پیغمبرمی‏دانند. این قدر شراب می‏خورد تا

مست می‏شد و در حضور جمعیّت به پیغمبر ناسزا می‏گفت. واقعا اگر قضایای کربلا نبود و امام حسین

قیام نمی‏کرد و سبب نمی‏شد که یزید از بین برود و او همان بیستسالی را که معاویه خلیفه بود،

خلافت می‏کرد، اصلاً حوزه اسلام منقرض می‏شد.

پس «شرایط زمان» خیلی فرق می‏کند. بنابراین، امام حسن همان برنامه را اجرا کرد که امام حسین اجرا کرد و امام حسین همان برنامه را اجرا کرد که امام حسن اجرا کرد، فقط شکل کارشان با هم فرق داشت، ولی روح هر دو یکی بود.


برگرفته از  مقاله ي مقايسه ي عصر حسنين از ديد گاه شهيد مطهري 

پايگاه اطلاع رساني امام حسن عليه السلام

زينب و اربعين

 

                             

 اربعين است. چهل روز است كه گل هاي خوشبوي محمدي از باغستان خويش جدا گشته‌اند و باغبان خود را تنها نهاده‌اند.

اولين زائر، صحابه‌ي خاص رسول الله «جابر بن عبدالله انصاري» است كه با بدني خوشبو و ذكر گويان، بر قبر دردانة پيامبر حاضر گشته و از سوز دل سه بار فرياد مي‌زند: «يا حسين! يا حسين!» و بيهوش روي زمين مي‌افتد. عطيه، دوست جابر، او را به هوش مي‌آورد كه ناگهان جابر صدا مي‌زند: «واحبيب لايحبيب حبيبه؟؛ آيا دوست، جواب دوست خود را نمي‌دهد؟» سپس خودش جواب خودش را مي‌دهد: «چگونه جواب مرا بدهي، درحالي كه خون از رگ هاي گلويت بر سينه و شانه‌ات فرو ريخته و بين سر و بدنت جدايي افكنده است!»

لحظاتي بعد كارواني مملو از غم و اندوه از راه مي‌رسد. امام سجاد (عليه السلام) با ديدن جابر، با پاي برهنه به استقبال او مي‌آيد و اشك مي‌ريزد. جابر امام سجاد را در آغوش مي كشد و از فراق امام حسين به شدت مي‌گريد.

امام سجاد (عليه السلام) رو به جابر مي‌گويد: «جابر! جايت خالي تا ما را در وادي غربت و تنهايي كمك نمايي.»
هاهنا و الله قتلت رجالنا اطفالنا و سبيت نسائنا و حرقت خيامنا اي جابر! به خدا سوگند، در همين مكان مردان ما را شهيد نمودند، و نوجوانان ما را سر بريدند و زنان ما را به اسارت بردند و خيمه‌هاي ما را آتش زدند.»
سپس مزار تك تك شهدا را به جابر نشان مي‌دهد: «اينجا قبر علي اكبر است واينجا قبر قاسم است. اينجا قبر پدرم حسين است. آنجا كنار علقمه قبر عمويم عباس است.

زينب آرام و بي‌قرار و خسته‌دل، بر مزار برادرش نشست و صدا زد: «برادرم! پس از چهل روز تو را مي‌بينم. برادرم در ظهر عاشورا كه آمدم قتلگاه، آن قدر بدنت آماج تير و خنجر و شمشيرها گشته بود كه نتوانستم تو را بشناسم، اما اينك برخيز پس از چهل روز، اگر مرا بنگري نخواهي شناخت. موهايم سفيد گشته، كمر خم شده و …… حتماً مرا نخواهي سناخت.»

سپس در مقابل جابر روضه خواند كه: «برادرم! تمام مصيبت‌هاي تو را تحمل كردم وتمام سفارش هايت را عمل نمودم؛ فقط از نياوردن رقيه‌ات شرمنده هستم كه او را درخرابة شام نهادم. اما حسينم! بشنو كلام خواهر خودت را، باور كن اگر اينجا نامحرمي نبود، بدنم را به تو نشان مي‌دادم تا جاي تازيانه‌ها را مشاهده كني و بدن كبودم را ببيني. برادر …

 

خواستم اين اربعين را كربلا باشم نشد 

از نجف پاي پياده كربلا باشم نشد 

سلام اگه از كربلا وزيارت اربعين جا موندي اينجا كليك كن  و با اقا  درد  دل  كن تا به همين زودي زيارتش رو روزيت بكنه ان شا الله ، اگه دلت شكست واشكي از چشمانت جاري شد مرا هم از دعايت محروم نكن ممنون


                    

نمایش فایل های پیوست:

عفت و حجاب حضرت زینب (س)

عفت و حجاب حضرت زینب (س)

عفت و پاکدامنی برازنده‌ترین زینت زنان و گران‌بهاترین گوهر برای آنان است. زینب (س) درس عفت را به خوبی در مکتب پدر آموخت پدری که فرمود: پاداش مجاهد شهید در راه خدا از پاداش عفیف پاکدامنی که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی‌گردد بزرگ‌تر نیست. عفیف پاکدامن فرشته‌ای از فرشته‌ها است.‌

«یحیی مازنی» روایت کرده است: مدت‌ها در مدینه در خدمت حضرت علی (ع) به سر بردم و خانه‌ام نزدیک خانه زینب دختر امیرالمؤمنین (ع) بود به خدا سوگند هیچ‌گاه چشمم به او نیفتاد و صدایی از او به گوشم نرسید. به هنگامی که می‌خواست به زیارت جد بزرگوارش رسول خدا (ص) برود شبانه از خانه بیرون می‌رفت در حالی که حسن (ع) در سمت راست او و حسین (ع) در سمت چپ او و امیرالمؤمنین (ع) پیش رویش راه می‌رفتند. هنگامی که به قبر شریف رسول خدا (ص) نزدیک می‌شد حضرت علی (ع) جلو می‌رفت و نور چراغ را کم می‌کرد. یک بار امام حسن (ع) از پدر بزرگوارش درباره این کار سؤال کرد حضرت فرمود: می‌ترسم کسی به خواهرت زینب (س) نگاه کند.

زینب کبری (س) عفت و حجاب خویش را حتی در سخت‌ترین شرایط به نمایش گذاشت. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر این مسئله پای می‌فشرد. مورخین نوشته‌اند: «او صورت خود را با آستینش می‌پوشاند چون روبنده‌اش از او گرفته شده بود».

شاعر عرب به همین قضیه اشاره کرده و می‌گوید: «زینب تمامی آنچه بر مادر گذشت را به ارث برد منتهی دختر سهم اضافه‌ای برداشت که از خانه‌اش به بدترین خانه حرکت کرد (به اسارت رفت). صورت را (در اسارت) با دست راست می‌پوشاند و اگر پوشش او را نیازمند می‌کرد از دست چپ هم بهره می‌برد».

آن بانوی بزرگوار برای پاسداری از مرزهای حیا و عفاف بر سر یزید فریاد برآورد که :ای پسر آزاد شده‌های جدمان پیامبر اسلام (ص) آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانی و دختران رسول خدا (ص) را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانی نقاب آنان را دریدی و صورت‌های آنان را آشکار ساختی.

منبعhttp://karbobala.com/

* مصادیق آل محمد در نگاه فخر رازي‏

 فخر رازي در مصداق «آل محمد» مي‏گويد آل محمّد كساني هستند كه انتساب به پيامبر اكرم

داشته باشند هر كس نسبت او با پيغمبر بيشتر و كامل‏تر باشد او جزء خاندان است، شكي نيست

در اين‏كه فاطمه(ع) و علي(ع) و حسن(ع) و حسين(ع) انتساب شان به پيغمبر بسيار زياد بود اين

مطلبي است آشكار و غير قابل انكار پس آن‏ها آل پيامبرند. بعضي در معني آل اختلاف كرده‏اند،

گروهي مي گويند آل فقط بستگان پيامبرند و بعضي قائل‏اند آل محمّد امت او هستند. اگر آل را به

خويشاوندان اختصاص دهيم باز فاطمه زهرا(ع) و علي مرتضي(ع) آل پيامبرند. اگر بگوئيم آل عبارت

است از كسي‏كه دعوت پيامبر را بپذيرد باز آن‏ها آل هستند. در اين صورت در هر فرض آن‏ها آل محمّدند

اما ديگران آيا مشمول لفظ آل مي‏شوند يا نه اين مسأله اختلافي است. اين مطلب ثابت شد كه در

هر صورت آن‏ها آل محمّدند. صاحب كشاف: روايت كرده كه چون اين آيه نازل شد. عرض كردند يا

رسول الله اين خويشاوندان شما كه بايد پاس آن‏ها را به محبت بداريم چه كساني هستند فرمود:

علي(ع)، فاطمه(ع) و دو فرزندش (رازي، مفاتيح الغيب، /401) پس ثابت شد كه اين چهار نفر از

خويشاوندان نزديك پيامبرند وقتي اين مطلب مسلم شود لازم مي‏آيد كه اين‏ها امتياز احترام بيشتري

داشته باشند به چند دليل: دليل اول- آيه شريفه إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی، دوم وقتي ثابت شد كه

پيامبر اكرم(ص) فاطمه زهرا را دوست مي‏داشت و فرمود فاطمه پاره تن من است مرا ناراحت مي‏كند

آنچه موجب ناراحتي او شود و با نقل متواتر ثابت شده كه رسول اكرم(ص) حضرت علي(ع) و امام

حسن(ع) و امام حسين(ع) را دوست مي‏داشت؛ به‏همين‏دليل بر امت نيز محبت آن‏ها واجب مي‏شود.

به ضميمه آيه شريفه «وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» (اعراف، 35) از پيامبر پيروي كنيد شايد رستگار شويد

و آيه «فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ» (نور، 63) پس آنان كه فرمان او را مخالفت مي‏كنند، بايد

بترسند و آيه «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللهُ» (آل عمران، 31) اگر خدا را دوست داريد،

پيروي از من كنيد تا خدا شما را دوست داشته باشد و آيه شريفه «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللهِ

أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ یَرْجُوا اللهَ» (احزاب، 21) هر كه اميدوار به خداست بايد از رفتار پيامبر پيروي

كند.
شافعي معتقد است اگر محبت آل محمد(ص) رفض وترك دين خداست، همه جن و انس شهادت

دهند كه من رافضي هستم.»

http://hawzahnews.com/detail/News/360853

واى به حال كسى كه يكانش بر ده گانش غلبه کند

عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ وَيْلٌ لِمَنْ غَلَبَتْ آحَادُهُ أَعْشَارَهُ فَقُلْتُ لَهُ وَ كَيْفَ هَذَا فَقَالَ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى‏ إِلَّا مِثْلَها. فَالْحَسَنَةُ الْوَاحِدَةُ إِذَا عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ عَشْراً وَ السَّيِّئَةُ الْوَاحِدَةُ إِذَا عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ وَاحِدَةً فَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِمَّنْ يَرْتَكِبُ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ عَشْرَ سَيِّئَاتٍ وَ لَا تَكُونُ لَهُ حَسَنَةٌ وَاحِدَةٌ فَتَغْلِبَ حَسَنَاتُهُ سَيِّئَاتِهِ .

هشام از حضرت صادق(ع) نقل می کند كه حضرت سجاد عليهما السّلام فرمود. واى بكسى كه يگانش برده‏گانش غالب باشد، عرض كردم چطور؟ فرمود، مگر نشنيده‏اى كه خداوند در قرآن مي فرمايد. هر كس عمل نيكى انجام دهد ده برابر ثواب خواهد داشت و كسى كه عمل زشتى انجام دهد جز به همان مقدار عملش كيفر نخواهد شد.
براساس آیه 160سوره انعام يك كار خوب كه انجام دهى ده برابر نوشته مى‏شود، ولى عمل بدى كه مرتكب شوی يك گناه نوشته و ثبت مى‏شود. پناه مي بريم بخدا از كسى كه در يك روز ده عمل زشت و گناه انجام مي دهد و يك عمل نيك بجا نمى‏آورد كه حسناتش سيئاتش را از بين ببرد.
بحار 68/ص243


                

1 2